هفته نامه صبح اندیشه شماره 478 چهاردهم مهر 1403
10,000 تومان
تخریب سکوی نشستار جلفا
« داوریژِتسی میگوید به اهالی جلفا سه روز مهلت داده شد تا شهر را تخلیه کنند و چنانچه پس از سه روز کسی در شهر باقی میماند به قتل میرسید و خانوادهٔ وی اسیر و دارایی اش مصادره میشد. پس از اجرای فرمان شاه مبنی بر تخلیهٔ شهر، طهماسب قلیبیگ به دستور شاه عباس مأمور آتش زدن تمامی ساختمانهای جلفا شد...».
آسیب رسانی به میدان جلفا نه تنها سابقه تاریخی دارد بلکه در دوره معاصر نیز با بی مهری هایی مواجه بوده و صدمه به مناطق اطراف آن به تکرار در دهه نود مورد اعتراض فعالان میراث فرهنگی و متخصصین معماری بوده است.
کارشناسان بارها نسبت به تخریب بافت فرهنگی جلفا اخطار داده و نسبت به ساخت و ساز در این منطقه حساسیت نشان داده اند. فرو نشستهای پی در پی زمین خود عامل مهمی در آسیب رسانی به مناطق فرهنگی است اما علاوه بر آن تصمیمهای مدیران شهری نیز به آنها اضافه می شود.
اخیرا با تصمیم مدیران شهر اصفهان میدان جلفا دستخوش تغییر شده و سکوهای نشستاری آن تخریب گردیده است. این سکوها فضای ارتباط و گفت وگوی جوانان و مردم بود و عابران دقایق یا ساعاتی را بر این سکوها می نشستند تا زمان سپری شود.
اما تصمیم گیرندگان ظاهرا برای تخریب این سکوها دو دلیل آورده اند و بر تمام مزیتهای فرهنگی فضا و سابقه خاطره سازی آن چشم پوشیده اند و نسبت به تخریب آن اقدام کرده اند.
آنان معتقدند که حضور و ارتباط جوانان در این محل باعث ایجاد کلونی و گنگ شده و زمینه های هنجارشکنی را بوجود آورده است. دلیل دوم آنان اعتراض کاسبان این محل به تجمع هر روزه جوانان و نوجوانان است. در این مورد باید گفت که کاسبی که در یک محیط فرهنگی فعالیت می کند باید حتما از ویژگیهای آن مطلع باشد و با پذیرش آنها اقدام به فعالیت در آن مکان نماید. اگر این نوع تفکر حاکم باشد که باید تمام مراکز فرهنگی و میراثی تبدیل به مناطق اقتصادی شوند تا آسیبی به جیب کاسب جماعت وارد نشود.
اینکه همه چیز اعم از فرهنگ و هنر و انسان فدای اقتصاد شود از سوی هیچ خردمندی پذیرفته نیست.
اما درباره دلیل نخست یعنی هنجارشکنی هایی که از تجمع جوانان ممکن است رخ دهد هم باید گفت تخریب یک مکان به دلیل تجمع با نیت سالم سازی فضا به زعم تصمیم گیرندگان، تنها پاک کردن صورت مسئله است.
یکی از مهمترین ویژگیهای فضای شهری، وِلتابی های شهروندان است. شهر با همین هیاهوها زنده است و اگر قرار بر این باشد که همه مراکز پر نشاط شهری به دلیل اینکه ممکن است در آنها اتفاقی خلاف خواسته مدیران رخ دهد باید شهر را تعطیل کرد.
مدیران شهری بهتر می دانند و به تجربه به آنان ثابت شده است که این نوع نگرش به جامعه و اقدام به تربیت
اجتماعی و مدیریت رفتارهای اجتماعی نه تنها نتیجه مطلوبی در برنداشته بلکه
اغلب اوقات منجر به پیامدهای ناخوشایندی شده است.
نمونه های دیگری از این نوع مدیریت رفتار شهروندان را در سالهای اخیر شاهد بوده ایم که یکی از مهمترین آنها آوازخوانی در رواقهای پل خواجو است.
این مکان که محلی برای کنسرتهای رایگان برای عابران و شهروندان است می تواند به عنوان یکی از جذابیتهای اصفهان معرفی شود اما سلیقه مدیران همیشه دیواری در برابر صدای آنان است.
اگر چه پل خواجو با تغییر فضا و میراث فرهنگی مواجه نبوده و فقط مدیران درصدد برهم زدن جمع مردم و آوازخوانان هستند اما درباره جلفا این تصمیم با حذف خاطره های نمادین همراه شده و بافت میدان را تغییر داده است.
گویی همه عوامل دست به دست هم داده است تا خاطرات خوب شهروندان از فضای شهری را از بین ببرد.
خشکی زاینده رود در این سالها یکی از غمبارترین اتفاقاتی است که برای طبیعت و مردم این شهر رخ داده است. این رودخانه نه تنها از نظر طبیعی و تمدن سازی حائز اهمیت بود بلکه از نظر احساسی نیز چنان اهمیت دازد که با هویت مردم این شهر درآمیخته است. اما سالهاست که این معشوق طناز با شهر وداع کرده است.
مردم هر روز صبح که از خواب برمی خیزند باید منتظر یک خبر ناگوار در اطراف خود باشند از تخریب مسجد کازرونی گرفته تا تخریب میدان جلفا.
هر خاطرهای که حذف شود پیوندی با گذشته گسسته می شود و انسان بی خاطره و شهر بی خاطره نظیر کسی است که دچار آلزایمر شده است.
حتی تصور اینکه میلیونها نفر دچار آلزایمر در کنار هم زندگی کنند هم غیر ممکن است چه رسد به اینکه مردم مجبور شوند به فراموش کردن خاطرات شان فقط به این دلیل که ممکن است در لابلای خاطرات یک هنجارشکنی هم ثبت شود.