هفته نامه صبح اندیشه شماره 477 مورخ هفتم مهر1403
10,000 تومان
از آلبرت اینشتین تا نوام چامسکی: یهودیان مشهور ضد صهیونیسم
اشاره:
کشتار بیرخمانه شصت هزار انسان بی دفاع و کودک و زن باردیگر دفاع از انسانیت را به مسئله بزرگی به خصوص در میان روشنفکران بدل کرده است. بیتفاوتی به این کشتار و توجیه آن و بدتر از آن همدلی با آن آینده بسیار تیره و تاری را برای بشریت ترسیم می کند. در این یادداشت به موضعگیری برخی از دانشمندان یهودی در برابر صهیونیسم اشاره شده که جای تامل دارد. آدرس منبع نیز در پایان مطلب ذکر گردیده است.
یکی از سنتهای طولانی در میان شخصیت های برجسته یهودی مخالفت با دولت رژیم صهیونیستی است. آنان خود را مانند اسحاق آسیموف "در موقعیت عجیب صهیونیستی نبودن" می دیدند که نام برخی از آنان در میان دانشمندان و هنر و ادبیات بسیار جالب است که در ادامه به آنان اشاره می شود.
دیوید ویلسون
یهودیان بریتانیا در 9 اوت 2014 راهپیمایی کردند تا بگویند حمله اسرائیل به غزه به نام من نیست. در 9 آگوست 2014، 150000 معترض در لندن برای همبستگی با مردم غزه که از حمله وحشیانه اسرائیل رنج می بردند، تظاهرات کردند که منجر به کشته شدن بیش از 2000 نفر شد که بیشتر آنها غیرنظامی و بیش از 400 نفر از آنها کودک بود.
تعداد زیادی از گروه های یهودی به این راهپیمایی پیوستند. آنها به عنوان یهودی راهپیمایی کردند تا مخالفت خود را با دولت اسرائیل نشان دهند، کشوری که به مدت 76 سال بی پایان سرزمین فلسطین را ربوده و وحشیانه ترین اشغال و محاصره و کشتار را بر فلسطینیان تحمیل کرده است. راهپیمایان یهودی که «نه به نام من» می گفتند، شامل بلوک یهودی، شبکه بین المللی یهودی ضد صهیونیستی، یهودیان برای عدالت برای فلسطینیان و یهودیان علیه جنگ غزه بودند.
این راهپیمایان یهودی بخشی از یک سنت طولانی و شرافتمندانه بودند. بسیاری از شخصیت های برجسته یهودی در قرن گذشته - از آلبرت انیشتین گرفته تا پریمو لِوی - بازمانده هولوکاست - با ایده یک کشور اسرائیلی انحصاری قومی مخالفت کرده اند.
زیگموند فروید:
من با تأسف می پذیرم که تعصب بی اساس مردم ما تا حدی عامل بی اعتمادی اعراب است. من اصلاً نمیتوانم برای تقوای نادرست که قطعهای از دیوار هیرودیایی را به یادگاری ملی تبدیل میکند و در نتیجه احساسات بومیان را آزار میدهد ابراز همدردی کنم.»
آلبرت انیشتین:
ایده دولت (اسرائیل) مطابق با قلب من نیست. من نمی توانم درک کنم که چرا به آن نیاز است. این ایده با مشکلات فراوان و تنگ نظری همراه است. و معتقدم بسیار بد است.»
اریش فروم، روانشناس اجتماعی:
ادعای یهودیان نسبت به سرزمین اسرائیل نمی تواند یک ادعای سیاسی واقع بینانه باشد. اگر همه ملتها ناگهان مدعی سرزمینهایی شوند که دو هزار سال پیش پدرانشان در آن زندگی میکردند، این دنیا دیوانهخانه میشود.»
پریمو لوی
پریمو لوی، نویسنده و بازمانده آشویتس:
«هر کس یهودیان تحت ظلم در آشویتس خود را دارند. برای اسرائیلیها، این مردم در تبعیض، فلسطینیها هستند.»
مارک ادلمن، آخرین رهبر بازمانده از قیام ورشو در سال 1943:
ادلمن نامه ای در حمایت از مقاومت فلسطین نوشت و آنها را با ZOB، مبارزان یهودی در ورشو مقایسه کرد. او با «فرماندهان عملیاتهای نظامی، شبهنظامی و پارتیزانی فلسطین – خطاب به همه سربازان سازمانهای مبارز فلسطینی» صحبت کرد.
ایزاک آسیموف، رمان نویس:
من خودم را در موقعیت عجیبی می بینم که صهیونیست نیستم... فکر می کنم اشتباه است که کسی احساس کند در هر میراثی از هر نوعی که باشد چیز خاصی وجود دارد. وجود میراث بشری در هزاران گونه لذت بخش است، زیرا باعث علاقه بیشتر می شود، اما به محض اینکه تصور می شود یک گونه مهمتر از دیگری است، زمینه برای از بین بردن همه آنها فراهم می شود.
هانا آرنت، دانشمند علوم سیاسی:
مشکل اینجاست که صهیونیسم اغلب فکر کرده و گفته است که شر یهودستیزی برای خیر و صلاح مردم یهود ضروری است. به قول یکی از صهیونیستهای معروف در نامهای به من که در مورد استدلال اصلی صهیونیستها بحث میکرد: «یهود ستیزان میخواهند از شر یهودیان خلاص شوند، دولت یهود میخواهد آنها را بپذیرد، یک همتای کامل».
I.F. استون، روزنامه نگار آمریکایی:
«اسرائیل در حال ایجاد نوعی اسکیزوفرنی اخلاقی در یهودیان جهان است. در جهان خارج، رفاه یهودیان به حفظ جوامع سکولار، غیر نژادی و کثرت گرا بستگی دارد. در اسرائیل، یهودیت خود را در حال دفاع از جامعهای میبیند که در آن ازدواجهای مختلط قانونی نیست، که در آن ایدهآل نژادی و طردگرایی است.
نوام چامسکی:
«در سرزمینهای اشغالی، کاری که اسرائیل انجام میدهد بسیار بدتر از آپارتاید است. آپارتاید نامیدن توحش اسرائیل، هدیه و لطف به اسرائیل است، حداقل اگر منظور شما از آپارتاید به سبک آفریقای جنوبی باشد. آنچه در سرزمین های اشغالی اتفاق می افتد بسیار بدتر است.»
گابریل کولکو، یکی از مورخان برجسته در جنگ مدرن:
«اکثریت بزرگ اسرائیلیها به معنای فرهنگی، یهودی نیستند، به ندرت سوسیالیست هستند، و زندگی روزمره و نحوه زندگی مردم در اسرائیل با شیکاگو یا آمستردام تفاوتی ندارد. هیچ دلیل منطقی ای وجود ندارد که ایجاد دولت را توجیه کند.»
میریام مارگولیز، بازیگر:
سیاهپوستان آفریقای جنوبی از ما حمایت کردند و اکنون این فلسطینیها هستند که از ما حمایت میکنند. من از کاری که اسرائیل در آنجا با فلسطینی ها می کند متنفرم. من فکر می کنم که تحریم یک راه اعتراض بسیار فعال و غیر خشونت آمیز است.»
اوری اونری، افسر سابق ارتش اسرائیل:
آونری نوشت که پس از پیروزی نظامی اسرائیل، آنچه در آگاهی جهانیان محو خواهد شد، تصویر اسرائیل به عنوان یک هیولای آغشته به خون خواهد بود، که هر لحظه آماده ارتکاب جنایات جنگی است و آماده پیروی از هیچ گونه محدودیت اخلاقی نیست. "
هنری زیگمن، خاخام و مدیر پروژه ایالات متحده/خاورمیانه:
اسرائیل از آستانه «تنها دموکراسی در خاورمیانه» به تنها رژیم آپارتاید در جهان غرب عبور کرده است.»
ریچارد کوهن، مقاله نویس آمریکایی:
"بزرگترین اشتباهی که اسرائیل در حال حاضر می تواند مرتکب شود این است که فراموش کند که اسرائیل خود یک اشتباه است... ایده ایجاد ملتی از یهودیان اروپا در منطقه ای متشکل از مسلمانان عرب (و برخی از مسیحیان) باعث ایجاد یک قرن جنگ و تروریسم در جهان شده است. نوعی که اکنون می بینیم اسرائیل در شمال با حزبالله و در جنوب با حماس میجنگد، اما سرسختترین دشمن آن، خود تاریخ است.
روزان بار، کمدین، نویسنده، کارگردان، نامزد ریاست جمهوری آمریکا:
من از اسرائیل بدم می آید و از صهیونیست ها بدم می آید. آنها توسط مسیحیان انجیلی حمایت می شوند که نمی توانند منتظر باشند تا اعراب آنها را بکشند تا خدای جنگ نسل کشی آنها که به اشتباه نام عیسی را می نامند، بتواند برگردد."
خاخام مایکل لرنر، سردبیر مجله تیکون:
اگر امروز یک یهودی به کنیسهای در ایالات متحده یا سراسر جهان برود و بگوید من به خدا یا تورات اعتقاد ندارم و از دستورات پیروی نمیکنم، اکثر آنها همچنان از شما استقبال میکنند و از شما میخواهند که تبدیل شوید. اما اگر بگویید «من از دولت اسرائیل حمایت نمیکنم» احتمالاً به شما برچسب «یهودی متنفر از خود» یا یهودیستیز داده میشود، مورد تمسخر قرار میگیرید و اخراج میشوید.»
ریچارد فالک، گزارشگر ویژه سابق سازمان ملل در امور حقوق بشر در اراضی اشغالی فلسطین:
فالک سیاست های اسرائیل در سرزمین های اشغالی را "جنایت علیه بشریت" خوانده است. فالک همچنین رفتار اسرائیل با فلسطینیان را با رفتار نازی ها با یهودیان مقایسه کرده است. فالک گفته است: «فکر میکنم فلسطینیها قربانیترین مردم جهان هستند
منبع: https://www.stopwar.org.uk/article/from-albert-einstein-to-noam-chomsky-famous-jews-who-have-opposed-israel/
&&&&
بالندگی خط و رنگ در آثار «مسعود جانبزرگی»
عاطفه یزدانی / پژوهشگر هنر
«"مسعود جانبزرگی" سال 1372 در لرستان متولد شده است. او دانشآموختۀ مقطع کارشناسی ارشد هنر اسلامی مطالعات کتاب و نگارگری از دانشگاه هنر اصفهان است و سیزده سال تجربۀ حرفهای در نقاشیخط دارد. ممتاز خوشنویسی در سال 1390، تدریس هنر، شرکت در نمایشگاههای گروهی در تفلیس، گالری تام، جشنوارههای دانشجویی، جشنوارۀ فجر و برگزاری نمایشگاههای انفرادی در گالری گذار، تام و اکنون اصفهان بخشی از فعالیتهای اوست. برگزاری نمایشگاه "رویارویی" در گالری اکنون اصفهان مجموعۀ گزیدهای از آثار این هنرمند را در چند سال اخیر نشان میدهد.»
نقاشیخط به سبب تکیه بر نقاشی و خط از پیکرهای شالودهمند و دیرین برخوردار است که اگرچه فرازونشیبها، گاه آن را تقلیل داده و گاه حرمتی در شأن به آن بخشیده، نمیتوان حضور مؤثر آن را نادیده گرفت. سخن گفتن از نقاشیخط به مثابۀ سخن گفتن از ریشههای فرهنگ، هنر و غنای درهمآمیختۀ این دو-نقاشی و خط- با ذات و جانمایۀ اندیشه و دغدغههای بخشی از دوران هنر نوگرای ایران و تعدادی از هنرمندان شاخص آن است. هنرمندانی که خط را ابزاری محکم و استوار میدانستند تا با آن دریچهای را پیدا کنند و از منظر آن به امر نوگرایی در هنر معاصر ایران بپردازند.
آثار مسعود جانبزرگی جهانی از جولان فرم و رنگ است که چشمانداز متنوع تجربههای نقاشانهاش، او را از هیچ جستوجویی بازنداشته. جستوجویی که گاهی خط را در مرکز توجه قرار داده و گاهی پس از درک و نشست تجربهها خط را از پیچوخمهای تصویری و معنایی وابستهاش عبور داده و به فرمی مشخص و محکم به مقصد رسانده است. فرمهایی که با تداومشان، به یکی از مشخصههای اصلی آثار او بدل شدهاند. جانبزرگی بیرون از چارچوبهای متعلق به خط فضایی را دنبال میکند که سودای پیوند میان خط و نقاشی را در سر ندارد و ماهیت خط را به واسطۀ دغدغههایش دچار دگردیسی میسازد، ولی با این وجود آثارش پیوندهایی با خوشنویسی را به نمایش میگذارند که از بافتار تصویری خط مایه گرفته و کُنش نقاشانهی خود را با آن درآمیختهاند. درحقیقت زبان تصویری هنرمند نسبت به امکانات و کارکردهای تزیینی حروف، بینیاز است و بیشتر بر مختصات بیانی آنها تکیه دارد. او خود در این رابطه میگوید: «آنچه از خط گرفتهام، خودِ خط یا فرم کامل آنها نیست، خواستهام تا حرکت فرمها، تکرار و و ترکیببندی آنها با رنگ که قاب وجود آنهاست حالتی به خود بگیرند، گاه اسیر تاریکیها باشند و محو شوند و یا گاه در نورهای گرگومیش شنا کنند. درنگی به روزهای خاکستری زندگی شبیه باشند و درنگی نشانی از روشنایی را در خود جای دهند.» او در مواجهه با سوژه، بیان اکسپرسیو و انتزاعی خود را قربانی نمیسازد، بلکه بستر کار را به جولانگاهی برای رقص این دو امر بدل میسازد. هنرمند در سرشت تصویر کلمهها به جستوجوی همان چیزی برخاسته که در میان تصویر نوع دیگرِ خطوط، آن را میجوید و به انگاشت حاصل این کنکاشها میپردازد. ضربهقلمهای تند و بیپروای قلم و سیطرۀ رنگهای خاکستری، سفید، طیفی متنوع از آبی و یا صورتی و بنفش در تابلوهای او رفتاری را نشان میدهند که ردّی قاطعانه از تسلط و تمرکز هنرمند بر تکنیک را داراست. او مواد و ابزار را در متنوعترین حالتشان تجربه میکند و از درون این تجربهها اتفاقاتی را رقم میزند که بخشی از حیات منحصربهفرد آثارش را شکل میدهند. رنگ و خط در نقاشیخطهای مسعود جانبزرگی به موازات هم به بالندگی بصری میرسند. او شاعرانگی را با نگاه انتزاعی و نقاشانۀ خود پیوند میزند و از درون این رویارویی، هویت تصویری اکسپرسیوی را حاصل میآورد که گاه به اکسپرسیونیسم انتزاعی نیز متمایل است.
دورههای کاری هنرمند و مسیر طی شده، میل او به تجربه و آموختنِ پیوسته را به درستی تأیید میکند. تجربهای که معنا و تکنیک را در کنار یکدیگر به پیش میبرد. همانقدر که کنشهای نقاشانه را ستایش کرده و میجوید، به دنیای عمیق تکنیک و مختصات و امکانات آن نیز توجه و تمرکز دارد. در واقع از هر دو برای پیشبرد دیگری یاری میجوید. اگر در آثار و مجموعههای قبلی؛ خط عنصری حاکم و مسلط بوده، این مسیر عامدانه و آگاهانه در طی تجربهها، شهودها و آموختههای هنرمند به سوی جولان فرم و رنگ پیش رفته است. چنانچه هنرمند بیان میکند؛ در مجموعۀ گذار، عبور و گذر از سیطرۀ خط در آثار، مقصد او بودهاند و انتخاب عنوان گذار برای نمایشگاه نیز از همین امر سرچشمه گرفته است. اینکه او میخواهد از یگانگی خط بکاهد و در اثر فضایی برای دیگر عناصر فراهم کند و نتیجۀ این انتخاب را به تماشا بنشیند. در حقیقت اثر هنری و فرایند خلق آن میدانی سترگ و آزاد برای رها ساختن اندیشهها، تمایلات، جستوجوها و رویشهای نقاشانۀ هنرمند است. جانبزرگی این میدان لجوج و رامنشدنی را به مثابۀ مسیر رودخانه میداند. گاه برکهای میشود برای تأمل و درنگ، گاه خروش آبشاریست بر پهنههای سنگ و گاه صدای آرامشبخش رود است در جان آدمی. او گریزناپذیری اتفاقاتی را که در پی خلق مجموعهها و آثارش رخ میدهند، ابزاری هدفمند میداند. در این چشمانداز، هنرمند حتی ابعاد اثر را به طور دقیق و پیشبینی شده مفروض و قطعی نمیداند، بر روی پارچههای بوم و یا پارچههایی که خودش آنها را آمادهسازی میکند اثر را پیش میبرد و زمانی که بداند باید کادر را قطع کند و یا بسط دهد، نسبت به ابعاد اثرش تصمیم میگیرد. به عبارت دیگر او این آزادی و رهایی را به آنچه حاصل تجربه است میسپارد و در لحظه به قضاوت آن نمینشیند. رغبت و خواست هنرمند به امر تجربه و فعل نقاشانه در مجموعههای بعدی او جایگاهی مهم دارند. این تجربهها و کنشها کوششی را پی میگیرند که برآمده از تمامیت مجموعۀ فعلی هستند؛ ابعاد، رنگها، فرمها و تغییر و دگرگونی هر کدام از این مؤلفههای تصویری در آثار، با حفظ بیان شخصی ضرورتی به تکرار را نمیجویند و میتوان گفت یکی از اصلیترین خواستههای هنرمند نیز اصرار و وفاداری به همین مسیر است. مسیری که ضرورتی از وظیفه و تکرار را بر دوش او نمیگذارد و درعوض به او سیالیت و آسودگی میبخشد و از پی این دو، وجاهت و تشخصی را از او انتظار میرود که باید از پس تجربه به آن دست یابد.
منابع:
- کشمیرشکن، حمید (1396)، هنر معاصر ایران. نشر نظر، تهران.
- دلزنده، سیامک (1394)، تحولات تصویری هنر ایران. نشر نظر، تهران.