
مسعود شیربچه: تفاوت تصویر در شعر نوگرا و شعر کلاسیک.هفته نامه صبح اندیشه
10,000 تومان
استاد مسعود شیربچه؛
تفاوت تصویر در شعر نوگرا و شعر کلاسیک
http://mixin-statics.hs3.ir/shop-resources/W1uuAdwpT2/pages/2024/11/28/485_11zon.pdf
به گزارش هفته نامه صبح اندیشه، پنجمین جلسه ماهانة«واژه در ضیافت اندیشه» به نوگرایی و شاعران نوگرا اختصاص داشت.استاد مسعود شیربچه در این سخنرانی با تاکید بر دیدگاههای نیما یوشیج در شعرگفت:
« شعر کلاسیک بر «همانندی» تاکید می کند. صور بلاغی در شعر کلاسیک مبتنی بر همانندی است مثلا:
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
که «نماز» و «خم ابرو» در این متن به همانندی اشاره می کند.
یا
ریگ هامون و درشتی های او
زیر پایم پرنیان آید همی
در این نوع اشعار چه در تشبیه، چه در استعاره یا ایهام آنچه که اهمیت دارد همانندی است. اما شعر معاصر چه در شعر سمبلیستها، چه آوانگاردها، چه کاتالیستها و...بر مبنای «القا» است. یعنی چیزهای جداگانه ای که بر هم اثر می گذارند و چیزی را القا می کنند.
نیما به دلیل تحصیل در مدرسه سنلویی فرانسه از شاعران فرانسه تاثیر پذیرفت. مثلا در شعر:
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک،
غم این خفته ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند.
در این شعر چیزهای جداگانه نقش القا کننده دارند. در اینجا یک کلمه مهتاب است یک کلمه شبتاب اما این کلمات هیچ ارتباطی با هم ندارند و از طریق القا بر هم و بر احساس مخاطب تاثیر می گذارند.
اینجا برای مهتاب از فعل تراوش استفاده شده و برای شبتاب از درخشش استفاده شده است. یعنی همه در خواب هستند و قطره اشکی است که در گوشه چشم راوی می درخشد که یک اندوه درونی را این افعال القا می کنند.
ما می دانیم این تراوش مهتاب و اشک درخشان گوشه چشم شاعر باعث شکستن کل خواب می شود و تصویر عجیب و غریب را می سازد.
آنچه که در اینجا مهم است مسئله القا است که بدون هرگونه تشبیه و دیگر صور خیال آن حس را القا می کند.
یا در شعر آنا آخماتوا که می سراید:
در نیمه باز
هوا پر عطر شکوفه لیمو
جا مانده روی میز
یک تازیانه و یک لنگه دستکش
ترکم می کنی
چرا؟
ما در اینجا یک در نیمه باز داریم و فصل بهار را و یک تازیانه و یک دستکش که این ابژه ها هیچ ارتباطی با هم ندارند اما موضوعی را القا می کنند. تازیانه وسیله زدن است و دستکش وسیله ای که اگر بیرون کشیده شود امکان نوازش را فراهم می کند. مثلا اگر روی میز یک زیر سیگاری با ته مانده سیگار بود یا یک نامه بود فضا کاملا فرق می کرد.
در نیمه باز مثلا نشان می دهد که این آدم بعد از یک معاشقه، آهسته از در رفته است بیرون به گونه ای که کسی متوجه نشود و این تصویرها وقتی کنار یکدیگر قرار گیرند موضوع واحدی را القا می کنند.
در این شعر شاعر چیزی را توصیف نمی کند اما از کنار هم نهادن چند تصویر موضوع واحدی را القا می کند.
یا در شعر وارتان شاملو می خوانیم:
وارطان! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر،
دست از گمان بدار!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار»
وارطان سخن نگفت،
سرافراز
دندان خشم بر جگرِ خسته بست و رفت
اینجا شاملو از یک سری تضادها مثل ارغوان نوشکفته و یاس پیر، یا بودن و نبودن یا گمان و یقین، خشم و جگر خسته استفاده می کند که همه این موضوعات نقش القا کنندگی بر یکدیگر دارند. این کیفت تکه های جداگانه در واقع جنبه القا کنندگی را نشان می دهند.
مثلا در آیات قرآن هم این روش به کار رفته است در سورة و اذالشمس کورت و..
که موضوعات جداگانه مفهومی یگانه را القا می کنند.
شاعر با چشم تخیل به اطراف خود و جهان نگاه می کند، هر چه که پیش می رود این ابژه با ابژه های گوناگون در کنار هم قرار می گیرند تا موضوعی را القا کنند و اگر کارکرد نداشته باشند حذف شوند. مثلا ابژه آب در شعر سهراب سپهری این دگردیسی را در آثار او کاملا نشان می دهد.
در جای دیگری می توان به شعر فروغ اشاره کرد که در آن ستاره نقش بسیار مهمی دارد:
در کوچه باد میآید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد می آمد
ستارههای عزیز
ستارههای مقوائی عزیز
وقتی در آسمان، دروغ وزیدن میگیرد
دیگر چگونه میشود به سورههای رسولان سرشکسته پناه آورد؟
ما مثل مردههای هزاران هزار ساله به هم میرسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد.
در این شعر منظور از ستاره های مقوایی عزیز چیست؟
در دفاتر پیش از دفتر تولدی دیگر از ستاره ها بسیار یاد شده است اما آنها نشانه و کنایه هستند و کاربرد کلاسیک دارند. مثلا در شعر
ای ستارهها:
ای ستارهها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشستهاید
ای ستارهها که از ورای ابرها
بر جهان نظاره گر نشستهاید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامههای عاشقانه پاره میکنم
ای ستاره ها اگر بمن مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره میکنم
در این شعر بنیان و ساختار شعر و نگاه شاعر، کلاسیک است و روایت می کند.
اما آرام آرام این ساختار تغییر می کند. اگر چه در میان نوسرایان فروغ در دوره اول کلاسیک ترین شاعر است و شاملو نوگرا ترین آنان اما اخوان همواره کلاسیک ماند. اما فروغ با آشنایی با تی اس الیوت دگرگون شد.
با این وجود در مجموعه شعر تولدی دیگر او به می ستاره های مقوایی می رسد که کودکان در دوران کودکی از ستاره های اکلیلی استفاده می کردند و او باز می گردد به ستاره های مقوایی دوران کودکی و ستاره های آسمان در یک سراب بزرگ نمایان می شوند و آسمان به یک سراب بزرگ تبدیل می شود و فروغ از آسمان جدا می شود و به زمین برمی گردد که در ستاره های مقوایی متجلی می شود و عشق واقعی زمینی را لمس می کند.
در آثار متاخر فروغ ستاره ها نشانگر نوعی تقابل جهان هاست. حتی لامپ های خیابان تبدیل به ستاره می شوند مثلا:
سلام ماهی ها ... سلام ماهی ها
سلام قرمزها ، سبز ها ، طلایی ها
به من بگویید ، آیا در آن اتاق بلور
که مثل مردمک چشم مرده ها سرد است
و مثل آخر شبهای شهر ، بسته و خلوت
صدای نی لبکی را شنیده اید
که از دیار پری های ترس و تنهایی
به سوی اعتماد آجری خوابگاه ها ،
و لای لای کوکی ساعت ها ،
و هسته های شیشه ای نور –
پیش می آید ؟
و همچنان که پیش می آید ،
ستاره های اکلیلی ، از آسمان به خاک می افتند
و قلب های کوچک بازیگوش
از حس گریه می ترکند
در قدیم لامپها در خیابان داغ می شدند و می ترکیدند و فروغ با اشاره به همین اتفاق، لامپهای خیابان را تبدیل به ستاره می کند. و ستاره های اکلیلی یاد آور کودکی و جشن تولد است و سرشار از آمال و آرزوهاست.
اکنون
نزدیکتر بیا
و گوش کن
به ضربههای مضطرب عشق
که پخش میشود
چون تامتام طبل سیاهان
در هوهوی قبیلهٔ اندامهای من
من، حس میکنم
من میدانم
که لحظهٔ نماز، کدامین لحظهست.
اکنون ستاره ها همه با هم
همخوابه میشوند.
در اینجا برای فروغ تمام تصویرهای ستارگان با هم درهم تنیده می شوند و از انبان دانش گذشته استفاده می کند مثلا در استفاده از کلمه یار: ای یار ای یگانه ترین یار...
و این تصویرها چقدر محکم هستند. او وقتی که درباره خودش و نوجوانی خودش صحبت می کند می سراید:
در کوچه باد می آید و این ابتدای ویرانی است...
که به رسولان سرشکسته می رسد که رسولانی بی معجزه هستند و همه این تصویر به یکدیگر پل می زنند و این تفاوت عمده نگاه شعر کلاسیک و شعر شاعران نوگرا است که در اغلب شاعران نوگرا که نوگرایی را درک کرده اند می توان شاهد بود.»
در این برنامه که در سالن کنفرانس کتابخانه الغدیر خمینی شهر برگزار شد، دکتر زیبا طاهریان، منیر سلطانپور، فاطمه کریمی، احسان بیابانکی، دهقان پور، محسن غلامحسینی و آمنه قاسمی شعر خواندند.