
هرج و مرج در ساحت اندیشه ورزی.سیدمحمدجواد هاشمی. هفته نامه صبح اندیشه شماره490تاریخ پانزدهم دی ماه1403
10,000 تومان
هرج و مرج در ساحت اندیشه ورزی
سیدمحمدجواد هاشمی
https://goftemanandishemoaserpub.ir/shop-resources/W1uuAdwpT2/pages/2025/01/08/490p_11zon.pdf
در سالهای اخیر برخی از از فعالان سیاسی در ساحت نظریه پردازی، بیشتر دنبال پیشگویی و حتی گاهی تردستی های جادوگرانه درباره تحولات سیاسی ملی و بین المللی هستند و با ارائه نظریه های ناپایدار نوعی آشوب فکری را به نمایش می گذارند. شاید یکی از دلایل اصلی بی اعتمادی مردم به اینگونه نظریه پردازان و تحلیل گران همین ناپایداری اندیشگی آنان باشد.
اگر ساحت تفکر به عنوان یک نظام دیده شود، که مبتنی بر ساختاری منطقی است وقتی مثل هر ساختاری از حالت آرام تعادل پایدار خارج گردد و به تعادلی بی قرار و ناپایداری شدید میل کند، در این حالت نظام فکری به جهت های مختلفی کشیده می شود و از درک وضعیت موجود ناتوان می گردد. در حالت بی نظمی و آشفتگی نظام فکری، هر نوع پیش بینی توسط تحلیلگر یا متفکر، غیر قابل پیش بینی است و وضعیت اندیشگی در حالت آشفتگی یا فراکتال قرار می گیرد.
در سالها و ماههای اخیر، برخی از تحلیل گران و دانش آموختگان علوم سیاسی و روابط بین الملل گرفتار هرج و مرج در ساحت اندیشه ورزی شده اند و نه تنها خودشان سر درگم هستند بلکه باعث شده اند که جامعه نیز سردرگم شود.
دسترسی به یک نظریه یا تحلیل تثبیت شده که بر مبانی علمی استوار است در کوتاه مدت و دراز مدت امکان درستی یا نادرستی آن نظریه را فراهم می کند اما وقتی تحلیل گر یا نظریه پرداز به تحلیل و نظریه خود اعتماد ندارد ممکن است در طول یک ماه چندین بار در آن تحلیل یا نظریه تغییرات بزرگی ایجاد کند که بیشتر به تناقض گویی شباهت می یابد.
در سال 1398 دکتر سعید خاقانی کتابی با عنوان«بلبشو» منتشر کرد که به اختلال در اجرای قانون و در نتیجه تبدیل شدن قانون به ضد قانون در جامعه می پرداخت. نویسنده تاکید داشت که وقتی قانون در اجرا با استثناگرایی مواجه شود کم کم گرفتار آشوب و بلبشو می شود و ناپایداری در تمام ارکان قانون ایجاد می کند. نشانه های هرج و مرج و قوت گرفتن آشوب در بخش های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در طول سالهای گذشته آرام آرام شدت گرفت و نتایج آن به فساد اقتصادی و رانت و بی اعتمادی به نحوه حکمرانی دامن زد. اما این آشوب و هرج و مرج، از فضای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فراتر رفته و نظام فکری را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
بخشی از تحلیل گران به دلیل ناآشنایی با تغییرات جامعه در سطح ملی، منطقه ای و بین المللی، هنوز با پارادایم و تفکرات دو دهه گذشته، رخدادها را دنبال می کنند و با همان تحلیل به جامعه نزدیک می شوند و برخی دیگر به دلیل عدم شناخت جامعه، با وام گیری از این یا آن اندیشمند تحلیل های انتزاعی ارائه می نمایند در صورتی که هم در سطح منطقه ای و هم در سطح بین المللی تغییر پارادایم اتفاق افتاده است که با توجه به آن باید راهبردهای سیاسی در سطح ملی نیز تغییر کند. این تغییرات در سطح منطقه ای و جهانی هم اقتصادی است و هم سیاسی و امنیتی و آشوب جهانی نیز به دلیل همین تغییرات پارادایمی است.
الگوگیری برخی از تحلیل گران و نظریه پردازان از جامعه سلبریتی های دنیای هنر، باعث شده است که تحلیل ها به عنوان یک کالا تولید و مصرف شوند و هر چه دنبال کننده بیشتری را جذب کنند گویا موفق تر هستند. حال آن که این نوع تحلیل و نظریه پردازی به ورشکستگی رسیده و نتایج آن در بخشهای اقتصادی، سیاسی و چالشهای جهانی کاملا مشخص شده است.
راه برون رفت از این هرج و مرج در ساحت اندیشه ورزی بازگشت به مبانی علمی اندیشه ورزی و رجوع به کسانی است که هنوز به ارکان علمی اندیشه ورزی و تحلیل باور دارند و در فضای آرامش فکری، آشوب های ملی و جهانی را دنبال و برای برکنار ماندن از خطرات آن چاره جویی می کنند.