رمان همسایه ها نوشته احمد محمود
280,000 7%
260,000 تومان
همسایهها رمانی است در حدود پانصد صفحه، که وقایع سیاسی اجتماعی چند سال پیش از کودتای سال ۱۳۳۲ تا زمان کودتا را، از زبان پسری نوجوان، که به تدریج بهبلوغ و پختگی میرسد، روایت میکند. احمد اعطا، با نام ادبی احمد محمود، این رمان را در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ نوشت، اما در سال ۱۳۵۳ بهچاپ رسید و نشر آن نیز به دلایل سیاسی تا سال ۱۳۵۷ بهطول کشید و البته بعد از حدود سه سال، این بار به دلایلی دیگر، دوباره به سرنوشت پیشین دچار شد.
مکان داستان خانهای فقیرانه، در جنوب شهر اهواز و با همسایگانی متعدد است و راوی داستان پسرکی نوجوان بهنام خالد است که با پدر و مادر و خواهرش در این خانۀ شلوغ، روزهای پرتبوتاب بلوغ را تجربه میکند. بههمین دلیل صفحات آغاز کتاب پر است از تصاویری از تجربههای جنسی این نوجوان، اما بهتدریج و با بزرگ شدن او و توجهش به مسایل سیاسی و اجتماعی این توصیفات محو میشوند و بهجای آن شرح رویدادهای سیاسی اجتماعی و همچنین شخصی جایگزین میشود.
وجه اشتراک اصلی این همسایهها فقر است. کتاب شش فصل دارد و در فصل اول با شخصیتپردازی دقیق نویسنده این همسایهها معرفی میشوند و درواقع برخی لایههای بسیار پایین اجتماعی و مشکلاتشان موشکافی میشوند؛ البته این راوی نوجوان میتواند راوی غیرقابل اعتمادی باشد، اما احمد محمود با استفاده از توصیفات بسیار دقیق و عینی، خواننده را به کنه واقعیت میرساند؛ امان آقای قهوهخانهدار که مدام با زنش بلور خانم دعوا و کتککاری دارد و بلور خانم، زنی حریص به روابط جنسی، که با این نوجوان بهتدریج رابطۀ جنسی برقرار میکند؛ رحیم خرکچی و زن بیمار و دو پسرش، که در اتاقی دیگر از اتاقهای این خانه ساکن هستند؛ خواج توفیق تریاکی و دخترش بانو، که او هم تریاکی شده و مانند بلور خانم به این نوجوان توجه نشان میدهد، همراه با مادر خانواده، آفاق، که بهتنهایی با قاچاقفروشی چرخ خانواده را میگرداند، ساکن اتاقی دیگر هستند؛ صنم و پسر زردنبویش، که پسر با دستفروشی خرج زندگی را میدهد؛ هاجر و بچۀ ریغماسیاش، که خرجشان را شوهرش با کار آهنگری در کویت میدهد؛ محمد مکانیک و بچه و زنی که از فرط کمحرفی حضورش حس نمیشود؛ عمو بندر که تنها زندگی میکند و فقط دختری بیوه و نوههایی در شهری دیگر دارد، نیز از دیگر ساکنان این خانه هستند.
از دیگر شخصیتهای فرعی این داستان، حاج شیخ علی و میرزا نصرالله هستند، که بسیار مورد اعتماد پدر خالد و الگوهای شرعی و اخلاقی او هستند و چهرههای غیراخلاقی و ناخوشایندی از روحانیت نشان میدهند. پدر خالد به توصیۀ شیخ علی مانع درس خواندن خالد میشود و مشکلات مالیاش را میخواهد از طریق دعانویسی و توصیههای خرافی میرزا نصرالله حل کند، که چون موفق نمیشود و هر روز بیشتر به صاحبخانه و نانوا و بقال و سایر کسبۀ محل مغروض میشود، بهناچار برای کار راهی کویت میشود: