کتاب مجموعه شعر سقوط یک افسانه سروده جابر آزاد(کامی)انتشارات گفتمان اندیشه معاصر
160,000 تومان
مجموعه شعر سقوط یک افسانه سروده جابر آزاد(کامی)
مجموعه شعر سپید سقوط یک افسانه نخستین کتاب جابر آزاد است. وی پیش از این کتاب به شعر کلاسیک گرایش داشته استه. وی در مقدمه کتاب نوشته است:
برای من این موضوع حقیقتی انکار ناپذیر است که انسان از چیزی سخن میگوید که دوست ندارد از دیگری بشنود. این موضوع به خصوص در مورد نویسندگان و شاعران بیشتر به چشم میخورد.سال آخر هنرستان وقتی دیپلم تصویرسازییم را گرفتم به اجبارِ شرایط مشغول کار شدم. مدّت شش سال از نصب آسانسور تا انواع جوشکاری را یادگرفتم امّا بازهم به اجبارِ شرایط پس از این که پاسخ نمونهبرداری آمد و بیماری «دیستروفیِ عضلانییم» را تایید کرد خانهنشین شدم. به دعوت پدرم که دستی در مقالهنویسی دوران جنگ داشت دستم به قلم رفت و مرا تا ناکجاآباد نوشتن برد.
هنوز نمیدانم آیا واقعا شاعری ونویسندگی به زادگاه شاعر مربوط است یا نه ولی شاید بیتاثیر نباشد که بگویم: متولد نوزدهم فروردین هفتاد و دو شهر اصفهانم و ریشه اجدادییم برمیگردد به شهر خوروبیابانک، جایی که بزرگانی چون: یغمای جندقی، حبیب یغمایی و محمّد مستقیمی را در دامان خود پرورد و تحویل ادبیات فارسی داد.
نوشتن برای من در میانهی جوانی یعنی جایی که انسان از ارزشها به سوی لگامگسیختگی فرار میکند و آن را جز افتخارات خود میشمارد آغاز شد.
نوشتن آنگاه در انسان آغاز میشود که او چیزی را فروخورده باشد نه بر آن باشد که هرچه را در درونش بوده، بیرون بریزد. چون اعتقاد دارم که بزرگترین هنر انسان توان از دست دادن است نه به دست آوردن چیزی که جز ماندگی عایدی برای او ندارد.
در ابتدای راه نوشتن که از بیست و سه سالگی آغاز شد حرفی از شعر در میان نبود زیرا آن زمان گمان میکردم آن قدر انقلابهای فکری را تجربه کردهام که مجالی برای نشستن و نگاه کردن به آیندهای ترسناک تر از امروز، نیست پس دست به قلم بردم و شروع کردم به نوشتن گاه به گاه متنهایِ کوتاهِ انگیزشی که امروزه بیشتر به روانشناسی زرد شهرت دارد. طولی نکشید که در آن غوغای شورانگیز جوانی تیرم به خطا رفت و درگیر سیهچشمی شدم که ای کاشها را برایم هدیه آورد و راه را برای آشنایی با عرفان و عشق و قافیه، باز کرد.آنقدر در میان قافیهها و ردیفها، گلایهها را جا دادم که به تنها انگیزهی من برای ادامه زندگی مبدّل شد.
و امّا شعر سپید ...
بعد از هفت سال سرودن غزل و قصیده و نیمایی به دعوت استاد محّمد مستقیمی( راهی ) و تطبیق آنچه در خیال شاعر است تا آنچه شاعر در متن جاری میسازد وارد حیطهی سپید سرایی شدم و کتاب حاضر مجموعهایست از آنچه که از خیال من رها شدند و دربند قافیهها نماندند.
استاد محمد مستقیمی(راهی) نیز در مقدمه همین کتاب آورده است:
چهل سال است که دستی بر آتش دارم و آویزهها بر دفتر اشعار شاعران جوان نوشتهام و تا کنون اینسان شگفتزده نشده بودم اغلب مجموعههایی که دیدهام فراز و فرودهایی دارند و بسامد آثار ناب آنان انگشتشمار بوده است امّا این دفتر از نوعی دیگر است آنچنان که غبطهای در من برانگیخت.
شایان ذکر است که پس از انتشار کتاب «آیینهپردازان» به قول دوستان صافی شعرشناسی من چنان تنگ و ظریف شده است که تنها شاهکارها از آن عبور میکنند و لازم میدانم اشارتی کوتاه بر دیدگاه این نظریه داشته باشم:
شاهکارهای شعر چه در ادبیات فارسی و چه در ادبیات جهان تنها یک ویژگی بارز دارند و آن این است که فضایی استعاری را روایت میکنند که قرینهی صارفهی این فضای استعاری دیدگاه مخاطب است و در نتیجه، هر اثر به تعداد مخاطبان معنا و احساس در بر دارد به عبارت دیگر شاهکارها تأویلپذیرند.
و امّا این دفتر از دو سو مرا شگفتزده کرد:
۱ـ تقریباً تمام اشعار آن ـ جز چند تایی انگشتشمار که حذف شد ـ روایتی از فضای استعاری بود و تأویلپذیر، یعنی همان که باید باشد.
۲ـ این شاعرِ دردآشنا ـ که دردآشنایی شاید بزرگترین عامل این توفیق بوده است ـ تا چند ماه قبل درگیر ردیف و قافیه، قافیهبندی و مضمون پردازی بوده است و زمانی که به دیدار من آمد او را به عرصهی سپیدسرایی خواندم، کتاب «آیینهپردازان» را به او دادم و پوشههای صوتی و تصویری آموزش آن را برایش فرستادم و شگفتتر این که این شاعر جوان بخوبی نظریهی ارائه شده را درک کرده و به کار بسته است و عامل دیگر توفیق او در عدم مقابله با نظریهی مذکور به اضافهی دردآشنایی است. اکنون به جرأت میتوانم فریاد بزنم که آنان که با این نظریه مقابله میکنند تنها به این دلیل است که آثار گذشتهی آنان ـ همانند آثار خود من ـ به ورطهی سیاهمشقها ریخته میشود.
این مجموعه دلیل توفیق نظریه است که این شاعر جوان توانسته در مدّت کوتاه ـ شاید ده ماه - این همه بیافریند و همهی آنها هم ویژگی شاهکارهای ادب را داشته باشند.
با افتخار تمام به این شاعر جوان که از بیماری سختی رنج میبرد و در نخستین برخورد به من گفت: من آرام آرام دارم میمیرم! باید بگویم و با فریاد هم میگویم: تو هر گز نمیمیری و همین یک دفتر تو را جاودانه میکند!